آیه ای دیگر
و شاید او نتاسخ زود هنگامی از من باشد...
- ۰ نظر
- ۰۸ آبان ۰۱ ، ۱۸:۵۲
و شاید او نتاسخ زود هنگامی از من باشد...
چند وقت پیش ادمین یه کانالی توی تلگرام پست گذاشت و از ممبراش خواست که ناشناس یه چیزی بهش بگند،یه حرفی، یه رازی که به کسی نگفتند.جدا از اینکه من چه چیزی براش نوشتم و باعث شدم یه سری چیزا بعد ماه ها دوباره برام تازه بشند دوست داشتم منم خواننده اون حرفا بودم...
بعد از سالها دیشب حس کردم آدمی روی این کره ی خاکی واسه عوض کردن حالم و کم کردن باری که رو دوشمه داره سعی میکنه منو به حرف بکشونه.یک آدم فضایی...
برایم چه داری در آن چشمها
چه با خود میاری در آن چشمها...
هر چقدرم همه چیزو سبک سنگین کنی بازم چیزایی هستند که از دیدت مخفی میمونه.یه عالمه عامل هست که میتونه روی تصمیماتی که میگیریم دخیل باشه و در نظر گرفتن همشون کار محال و غیر ممکنیه.
امروز روز رخ دادن اتفاقی بود که حتی یه مولکول احتمال نمیدادم رخ بده. صبح امروز شاهی شادمان بودم و بعد از ساعت نه و بیست و هفت دقیقه صبح شدم شاهی که از مقامش عزل شده.حس عروسی رو داشتم که روز عروسیش بهش خبر میدند داماد فوت کرده.هنوزم باورم نشده.نمیدونم شاید همه ی امروز یه خواب طولانی بود...
شده ام مثل یه پیرزن ۷۰ ساله که درد زانو امانش را بریده و خاطرات گذشته به وضوح به ذهنش خطور می کند