میشه؟
میشه اگه گم شدم بیای و پیدام کنی؟
- ۰ نظر
- ۱۰ آذر ۰۱ ، ۲۰:۳۵
و این جاده ی زندگی ما رو به کجا خواهد برد خانوم آیه؟
انقدر سر فوتبال داد و جیغ و حرس زدیم و خوردیم، قشنگ حس میکنم بعد عمری تخلیه هیجانی شدم😅
اینکه آدمی تو رو خیلی خوب بشناسه کنار اینکه اون حس هم دردی و درک کردنو کنارش داره میتونه ترسناکم باشه.اینکه انگار دیگه چیزی نداری تا ازش پنهان کنی و خودش همیشه تا اخر هر مسئله ای رو متوجه میشه.
جدا از نگرانی هایی که این روزا کم و بیش اکثرمون داریم ، از سمت دیگه من نگران حجم زیاد درسای کنکورم ،روزایی که تا میای از خواب پاشی و بشینی سر کارات میبینی تموم شده و همتی که ندارمم هست.
اون دختر چند سال پیش که با حل کردن مسئله های ریاضی و درس خوندن زندگی میکرد الان خستس از این همه فرمول و عدد و رقم.خسته ی خسته.
داشتم مثل خیلی از شبا که توی حیاتمون قدم میزنم و بعدش میشینم مدتها به آسمون و ستاره ها نگاه میکنم، با چشمی خیره به نورای چشمک زن آسمون فکر میکردم.توی فکرام یهو یادم افتاد یه زمانیکه نوجوون بودم و کلم بوی قرمه سبزی میداد،توی حال و هوایی که به فکر خودم عاشقی بود اومده بودم دو تا ستاره نزدیک توی آسمون انتخاب کرده بودم و یکیشو ستاره ی خودم میدونستم و یکیشو اوشون:)))) بعدش یادم افتاد که حتی حروف اسم این عشق نوجوونی رو هم جاهای مختلف خونه نوشته بودم و مثلا اینجوری از رازم محافظت میکردم.:))