کجایی
پنجشنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۱۰ ب.ظ
بِشُدی و دل بدادی و به دست غم سپُردی
شب و روز در خیالی و نَدانمت کجایی؟
- ۰ نظر
- ۳۱ شهریور ۰۱ ، ۲۲:۱۰
بِشُدی و دل بدادی و به دست غم سپُردی
شب و روز در خیالی و نَدانمت کجایی؟
با حس انسانی تنها توی یک جزیره دور افتاده یادم میفته که قرار بود توی گروه اتاقمون تموم شدن این تابستون کذایی رو تبریک بگم و اونام احتمالا یه بار دیگه به احوالات فراغت از تحصیلم غبطه بخورند و بالا بالا بالا
احتمالا قرار نبود اینجا هیچوقت چیزی نوشته بشه ولی از اونجاییکه زندگی غیر پیش بینی کننده تر از این حرفاس و منم بدم نمیاد وبلاگ نوشتن رو تجربه کنم واسه مدتی کوله بارمونو جمع میکنیم و میایم و این گوشه ها ، در کنج عزلتمان به چیستی خود فکر میکنیم.